بی عنوآن !

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

بی عنوآن !

 

من خیلی تنهایم! آن‌قدر که چشمانم صدای پنجره‌ها را می‌شنود .

آن‌قدر که قبل از شکستنم، آب در دمای صفر درجه به جوش می‌آید و صدای سال‌های کودکی‌ام به گوش!

رنگین کمانی که با من بود در موسمی‌ترین باران‌های شمالی، رنگ باخت!

زندگی نامه‌ام هر روز در پشت شیشه‌های خط واحد خط می‌خورد.

و دو خط موازی آنگاه موازی‌اند که اتفاقا به هم می‌رسند اما یکدیگر را نمی‌شناسند ...

 

+ حال و هوا عوض کن نوشت :

از کلاس ویولون میومدیم ، هر دو تامون از خَسدِگی داشدیم بی هوش می شدیم!

گف: خَسده ای! وگرنه پیاده می رفدیم ! مام جَوگیر شدیم گفدیم هرکی نره! ...

هَمی جوری الکی الکی رَفدیم سمت دَر اتوبوس ک ایستگاه پیاده شیم !

وَختی رارَنده ترمز زد دیدم خدایی حسِش نی! هیچی دیگه ،

در یه حرکت انقلابی اون پیاده شد، فِک کرد منم دارم پُش سرش میرم

و منم خعلی شیک و مجلسی برگشدَم رو صندلی نزول اجلاس فرمودیَم*:)

+دلیل نوشت :  این دَفه تهنا بره که دَفه بعد با من کل کل نکنه! خخخ



نظرات شما عزیزان:

mlony sandra
ساعت10:44---15 خرداد 1393
Ghashange
پاسخ: *:)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |